kalaghashiyan

می نویسم آنچه می آموزم.

kalaghashiyan

می نویسم آنچه می آموزم.

kalaghashiyan

"هوالقهار"
هدف ازایجاداین وبلاگ ثبت آموزه هایم درکارگاه آموزشی نشریات وگذاشتن تمرین هایی هایی می باشدکه بنابه هردلیلی درکلاس ارائه نشده است.

طبقه بندی موضوعی
نویسندگان

آیا من شیعه هستم1؟؟

دوشنبه, ۲۷ مرداد ۱۳۹۳، ۱۰:۵۹ ق.ظ


 

"هوالقهار"
عنوان «آیا من هم شیعه هستم؟» به نظرم عنوان مناسب برای این متن میاد.
دیشب برحسب تصادف فیلمی دیدم که بعدازدیدینش به این سوال رسیدم.
فیلم راجع به مردی بود که به حقانیت شیعه ایمان آورده ومسلمان شده بود،مسلمانی که درراه ولایت علی بن ابی طالب(ع)سختی های زیادی کشیده واعتقادبه این خاندان بیشتر ازقبل شده است.
نکته این جالب این قصه کیش واعتقاد قبلیش بود،این مرد قبلا یک مولوی وهابی بود(به قول خودش جیزی نزدیک به1000نفر رو وهابی کرده بود) که به واسطه حسین بن علی(ع)به اسلام مشرف شد..سلمان حدادی
توصیه:به نظرمن تاآخرش بخونید..



سلمان حدادی متولدسال61سنندج،مادرشیعه وپدر مولوی ویکی ازشاخص های وهابی.
زمان تولدپدرش درزندان بود ومادربه خاطربه سلمان فارسی نامش روسلمان میذاره.
نامی که نه پدرونه خودش می پذیرن واون رو عمرصدامی زنند.
برای تحصیل به زاهدان میره وهمزمان درس عادی وظلبگی می خونه وبعدازتحصیل به مدت4ماه به پاکستان برای فراگیری  دروس وهابیت میره.بعداز4ماه به عنوان یک مولوی وهابیت کارش روشروع می کنه ونزدیک به1000نفر رد به سمت آیین خودش می کشونه(داخل پرانتز میگم:آیا من بچه شیعه بلدم حتی یک نفر رومسلمون کنم؟یا سبک تربگم:من بچه شیعه بلدم یک نفرمسلمون روازیک کار نهی کنم؟)

سالها بعدسلمان بایک شیعه آشنا میشه وتصمیم می گیره باطرح دوستی ریختن این شخص رونیز وهابی کنه ومانور بده،باصمیمت بیشتربهش نزدیک میشه ودرفرصت مناسب50تاکتاب درموردوهابیت به این مرد میده،امااعتقاداین جوون شیعه بیشترازاین حرفابود.
ودرمقابل دوستش سلمان روشب عاشورابه مراسم عزاداری می بره،واین سرآغازتحول زندگی سلمان میشه.
«وقتی رفتیم یک سید نورانی رفت روی منبر وگفت:حاضرید به خاطرچه کسی وچه اعتقادی خودتون شهید وخانواده اتون اسیربشن،اسارتی که هزاران بارازشهادت سخت تره.

باخودم فکرکردم حاضرم همه سختی هاروتحمل کنم وحتی کتک بخورم اماحاضرنیستم به خونواده ام سختی واردبشه وبه خاطرهیچ کس یااعتقادی خودم روبه سختی نمی ندازم.بعدازصحبت های این روحانی،چراغ ها روخاموش کردن ومشغول سینه زنی شدن امامن فقط گریه کردم به خاطرمظلومیت حسین»
بعدازاین شب بودکه تصمیم گرفتم به آیین دیگه ای دربیام اماغیرازتشیع...
"سیرمطالعاتی من نزدیک به4سال طول کشید،مسیحیت،یهودیت،فراماسونری،انسان گرایی وکتاب هایی درموردپوچ گرایی..اماهمه اینهاازنظرمحتواشبیه هم بودن ومن روجذب نمی کردن.بنابراین به خوندن کتابهایی راجع شیعه یک امامی،سه امامی،وشش امامی شدم وبازهم به این سمت نرفتم.تنها گزینه باقی مانده شیعه اثنی عشری یا دوازده امامی بود.
وقتی راجع به اش خوندم وبه حقانیت این شیعه ایمان آوردم به مذهب تشیع دراومدم.وکتابی هم به عنوان"شیعه حق است"چاپ کردم".

سلمان کتاب روبه بعضی ازدوستانش میده تابخونن وتاکیدمی کنه که به دست پدرش نرسه چون اذیتش می کنن.
"پدرم تنفرشدیدی نسبت به تشیع داره وخیلی به اونها صدمه زده.زمانی که10سالم بودبه سخنرانی های آقای قرائتی علاقه داشتم ونگاه می کردم،پدرم چندباربهم گفت چرابرنامه این کافر رونگاه می کنی واین بایدبارآخرت باشه.توجهی نکردم وبعدازچندبارتذکر،پدرم پاهامون سوزوند تادیگه سمت برنامه های علمای تشیع نرم".

یکی ازدوستان سلمان کتاب اون رو به پدرش میده واین آغازسختی های زندگی سلمان حدادی میشه،نوشته های بالا مقدمه بود تابه این برسم.
وقتی شیعه شدن سلمان آشکارمیشه اول به زبون خوش وبعدبه وعده می خوان که دوباره وهابی بشه،آزار واذیت هابه حدی میشه که سلمان تصمیم میگیره به ارومیه بره واونجا خونه ای اجاره کنه وهمسرش روباخودش به اونجاببره.

"آخرشب تصمیم گرفتیم که برم،همسرم گفت که تاسرکوچه باهات میام،خونه ما تویک کوچه بن بست باریک بود.وقتی به سرکوچه رسیدم دیدم پدرم و15نفردیگه باچوب وچماق منتظرم وایستادن،بهشون گفتن:چرامثل اجدادتون سرراه بگیرشدین؟اونا بهم حمله کردن وباچوب به سرم ضربه می زند،من خونین وتقریبا بیهوش روی زمین افتادم وهمسرم اومدمیانجی گری که اون روهم به شدت زدندوبه بالگدی به سمت دیوارپرتابش کردند که دراثراین ضربه فرزندم سقط شد".

این صحنه ها روشیعه خوب به یادداره،کوچه بن بست وپرب وشتم زن وشوهری درمقابل هم وسقط فرزند یادآورکوچه مدینه است.
سلمان دراثرضربات وارده به سرش تکلمش با مشکل مواجه میشه وبالکنت زبان شدیدمی تونه صحبت کنه وبرای همین میزان اندک هم باید روزی هفت تاقرص بخوره،همسرش هم براثرضربات وارده به تشخیص دکترها دیگه نمی تونه بچه داربشه ودچارافسردگی شدیدمیشه.

اگربخوام بقیه زندگی سلمان روبگم طولانی میشه،پس بقیه اش دریک فرصت دیگه.
فقط اینو میگم که ازاین ببعدزندگی سلمان حدادی سخت ترمیشه وشیرینتربه واسطه معجزاتی که تو زندگیش میفته وقشنگ ترینش دخترخوشگلشه!!!...

نظرات  (۲)

  • درویش درویشی راد
  • واقعا
    خداییش
    .
    .
    .
    ما شیعه ایم یا اون
    دستت درد نکنه عالی بود
    .
    .
    .
    یا علی
    پاسخ:
    انشاالله ماهم بتونیم شیعه لایقی باشیم به یاری مولا علی (ع)
    درپناه مولا
  • عبداله سعادت
  • در تـقـدیـر هـر انـسـانـی مـعـجـزه ای خـاص از طـرف خُـدا تـعیین
    شـده است ، که قـطعـاً در زنـدگی ، در زمـان مـنـاسب نـمـایـان خـواهـد شـد .
    یـک شـخص خـاص ، یک اتفـّاق خـاص ، یـا یک مـوهِبت خـاص …
    منـتـظـر اعـجـاز خُـدا در زنـدگـیـت بـاش ، بـدون ذره ای تـردیـد
    ثانیه‌ها از پی هم می‌گذرند تا لحظه ورود ماهی از ماه خدا را نوید دهند
    ماه رمضان، ماه عبادت و رحمت الهی، مبارک باد .
    التماس دعا آدرس تبادل لینک مایلید؟
    http://saadat52.blogfa.com/ آزران وطن من
    http://saadat52.blog.ir آذران

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    تجدید کد امنیتی